هوم مووی

اون می وقتی یک دانش آموز دبیرستانی بوده مادر میشه و دخترش جین هی را به تنهایی بزرگ می کند. او که اکنون در دهه چهل سالگی هست، با دختر 29سالش زندگی می کند. اون می یک فیزیوتراپ و جین هی به عنوان یک افسر پلیس مشغول به کار است. این دو همیشه با هم سر و کله می زنند اما رابطه خانوادگی عمیقی دارند…

گو هه را بعد از بچه دار شدن، کارش را رها و تمام وقت خود را صرف بزرگ کردن فرزندش کرد. او اکنون بعد از گذشت 7 سال، دوباره می خواهد کار کند…

خلاصه داستان: چانگ ووک به عنوان مترجم و مدرس کار می‌کند. همسر او مبتلا به سرطان روده است و به سختی می تواند چیزی بخورد. چانگ ووک تصمیم میگیرد برای همسرش با عشق آشپزی و از او مراقبت کند…

ها کیونگ یک معلم ادبیات است. او روز های شنبه را به خود اختصاص می دهد و به پیاده روی، غذا خوردن و خیال پردازی می پردازد. هر شنبه او با افراد مختلفی آشنا می شود…

یونگ سو مادر مجردی است که به تنهایی فرزندش را بزرگ کرده. به لطف تربیت سختگیرانه او، پسرش کانگ هو یک دادستان می شود. اما در یک تصادف، حافظه کانگ هو دچار مشکل می شود و ذهن او مانند یک بچه 7 ساله می شود…

این سریال بیانگر داستان انسان هایی است که به دنبال محقق کردن آرزوهایشان می روند، چرا که زندگی فقط یکبار اتفاق می افتد. شیم دوک چول یک پستچی بازنشست 70 ساله است که تصمیم می گیرد رویای زندگی اش یعنی یادگیری رقص باله را محقق کند اما خانواده اش موافق این موضوع نبودند. وِی در آکادمی رقص، لی چه روک را ملاقات می کند. رقاص 23 ساله ای که پس از امتحان کردن ورزش های مختلف به باله روی آورده است. مادر او بالرینی بود که در دوران کودکی لی چه روک در اثر بیماری فوت کرد. او با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می کند و به فکر کنار گذاشتن باله است…

هان جون هیوک (Hwang Jung-Min) روزنامه نگار با سابقه ایست که از ابتدا با هدف اجرای عدالت وارد این حوزه شد ، اما حال در دوراهی انتخاب بین دو موضوع ایده آلیسم بودن و عمل گرایی دچار تردید شده است ، او که یک پدر و همسر برای خانواده اش است مجبور است به غیر از کار به زندگی شخصی اش هم کماکان رسیدگی کند ، از طرفی لی جی سو ( Im Yoon Ah ) یک کارآموز تازه وارد و جسور است که وقتی با هان جو هیوک ملاقات میکند تصمیم میگیرد یک روزنامه نگار واقعی شود…

پارک جه اون (Song Kang) دانشجوی هنر است که در ظاهر با همه خوب و خوش اخلاق است اما در واقع نسبت به دیگران بی تفاوت است و نمیخواهد رابطه عاشقانه با کسی برقرار کند. تا اینکه به طور غیر منتظره ای عاشق یو نا بی (Han So Hee) می شود…

خلاصه داستان: فصل دوم “فعلا بنوش بعدا کار کن” داستان سه زن مجرد را نشان می دهد که از دورهمی و نوشیدن بعد از اتمام کارشان، لذت می برند…

یون هه جین (Shin Min Ah) یک دندان پزشک، زنی زیبا و باهوش است. او پس از گذراندن موانع مختلف و بهم خوردن برنامه و اهداف زندگیش، به روستای ساحلی گونگجین می رود و در آنجا با آقای هونگ آشنا می شود. هونگ دو شیک (Kim Seon Ho) که در روستا به آقای هونگ معروف است در ظاهر بدون شغل و بیکار است اما استاد انجام دادن کارهای مختلف و عجیب است و هر کسی در روستا به کمک نیاز داشته باشد او همواره برای رفع مشکل حضور دارد…