هوم مووی

اون گیول از والدینی ناشنوا و با استعداد ذاتی در موسیقی به دنیا آمده است. او پس از بازدید از یک فروشگاه اسرارآمیز وسایل موسیقی، به مکانی عجیب سفر می کند. جایی که با لی چان، سه کیونگ و چونگ آه آشنا می شود…

چا جین وو دچار اختلال شنوایی است. او به دلیل ناتوانی در صحبت کردن، احساسات خود را از طریق نقاشی بیان کند. او به طور اتفاقی با جونگ مو اون آشنا می شود. او بازیگری مشتاق است و احساسات خود را با کلمات بیان می کند. آنها عاشق یکدیگر می شوند…

سو موک ها دختر خوش قلبی که رویای خواننده شدن داشت، در یک جزیره متروکه گرفتار می شود. پس از 15 سال، او از جزیره متروکه نجات می یابد. سو موک ها سعی می کند خود را با دنیای جدید وفق دهد، در حالی که همچنان رویای خوانندگیش را دنبال می کند…

کانگ دونگ گوو (کیم جونگ هیون) آرزوش اینه که یه کارگردان بشه ولی متاسفانه اون خیلی بدشانسه. لی جوون کی(لی ایی کیونگ) میخواد مثل پدرش یه بازیگر بزرگ بشه ولی درحال حاضر او یک بازیگر معمولیه. بونگ دو شیک(سون سونگ ون) به سئول اومده تا فیلم نامه نویس بشه ولی همه چیز اونطور که فکر میکرده آسون نیست. مهمانخانه ای که این سه نفر در سئول گرفتن با مشکلات مالی مواجه میشه و بعدش هم سر و کله یه بچه مرموز با مادرش پیدا میشه…

لی جون کی (لی یی کیونگ) یه بازیگر معمولیه که یک مهمون خونه رو اداره میکنه اما این مهمان خانه در حال ورشکستگیه. او از دوستان خود یعنی چا وو شیک (کیم سون هو) و کوک کی بونگ (شین هیون سو) میخواد تا بهش کمک کنند… .

این سریال داستان افرادی را نشان میدهد که احساس می کنند در طول زندگی خود دستاورد و موفقیت خاصی نداشته اند و از اینکه به جایی نرسند در هراس اند…

اون می وقتی یک دانش آموز دبیرستانی بوده مادر میشه و دخترش جین هی را به تنهایی بزرگ می کند. او که اکنون در دهه چهل سالگی هست، با دختر 29سالش زندگی می کند. اون می یک فیزیوتراپ و جین هی به عنوان یک افسر پلیس مشغول به کار است. این دو همیشه با هم سر و کله می زنند اما رابطه خانوادگی عمیقی دارند…

گو هه را بعد از بچه دار شدن، کارش را رها و تمام وقت خود را صرف بزرگ کردن فرزندش کرد. او اکنون بعد از گذشت 7 سال، دوباره می خواهد کار کند…

خلاصه داستان: چانگ ووک به عنوان مترجم و مدرس کار می‌کند. همسر او مبتلا به سرطان روده است و به سختی می تواند چیزی بخورد. چانگ ووک تصمیم میگیرد برای همسرش با عشق آشپزی و از او مراقبت کند…

ها کیونگ یک معلم ادبیات است. او روز های شنبه را به خود اختصاص می دهد و به پیاده روی، غذا خوردن و خیال پردازی می پردازد. هر شنبه او با افراد مختلفی آشنا می شود…