هوم مووی

لی چونگ دو که به عنوان پیک در رستوران پدرش کار می کند، شبیه یک پسر معمولی بنظر می رسد که با دوستانش در گیم نت ها و خوردن نوشیندی وقت می گذراند. اما یک رزمی کار فوق العاده است ک به طور اتفاقی با افسر کیم سون مین آشنا می شود. آنها تلاش می کنند تا مجرمان با پابند الکترونیک را زیرنظر بگیرند…

در قرن 18 در چوسان افرادی که رمان های چونگ وون مونگ را می خوانند کشته می شوند. هنگامی که این قتل‎های غیرمعمول اتفاق می‎افتد ، کارآگاه کی(Kim Myung-min) و همکارش یک بار دیگر وارد عمل می‎شوند تا پی به راز این پرونده ببرند. اما…

خلاصه داستان: سو شی مین در دوران دانشجویی یک بوکسور آینده دار بود. او اکنون به عنوان معلم قراردادی کار می کند. تنها هدف او تبدیل شدن به یک معلم رسمی در دبیرستان است. او در مدرسه اغلب با هان سو گانگ روبرو می‌شود. دانش آموز دردسرسازی که مرتب با بقیه دعوا می کند…

جونگ یول و نارا تنها 30 روز قبل از اینکه از هم طلاق بگیرند، تصادف می کنند. وقتی در بیمارستان به هوش می آیند، هر دو حافظه خود را از دست داده اند و یکدیگر را به یاد نمی آورند…

سو جین و هیون سو یک زوج جوان هستند. زندگی شاد آنها به زودی به یک کابوس تبدیل می شود زیرا هیون سو ناگهان شروع به رفتار غیرعادی در هنگام خواب می کند…

جو سانگ سوک، زن سیاستمداری است که برای چهار بار تلاش کرد تا عضوی از مجمع ملی شود. او که بعد از ملاقات مادربزرگش نتوانست دروغی بگوید، اکنون سعی میکند تا به دنیای سیاست بازگردد…

مین سو یا سگ خود “رونی” زندگی میکند. او قصد دارد با نامزدش ازدواج کند اما موقعیتی غیرمنتظره باعث می شود تا به ناچار سگش را واگذار کند. او به همراه جین گوک سفری را برای یافتن یک سرپرست برای “رونی” آغاز می کنند…

سونگ جین که در حال آماده شدن برای تست خوانندگی است به خانه جدیدی نقل مکان می کند. در آنجا با صداهای بلند و مزاحم همسایه خود که تنها یک دیوار از هم فاصله دارند روبرو می شود. روزها که می گذرد، آنها ناخواسته زندگی روزمره خود را با یکدیگر به اشتراک می گذراند…

هوانگ یو ره بازیگر محبوبی است که پس از مهاجرت به یک جزیره و ازدواج با فردی پولدار به نام جاناتان، اعلام بازنشستگی می کند؛ اما خیلی زود دلش برای دنیای بازیگری تنگ می شود و خود را یک زندانی در خانه ای پر زرق و برق می‌بیند. هوانگ یو ره می خواهد زندگی قبلی خود را بازگرداند و برای کمک به کیم بوم وو روی می آورد. آنها نقشه ای می کشند تا جاناتان را بکشند…